فرقه‌های مذهبی و جنبش‌های معنوی 2

گفت و شنودي با استاد ايليا «ميم» رام الله

1- شما اشاره به خطري مي‌كنيد كه در كلمۀ فرقه[1] وجود دارد. لطفاً اين خطر را بيشتر توضيح دهيد.

واژه‌ها فريبنده اند همانطور كه گاهي مي‌توانند راه را نشان دهند. معناي واژه‌ها در شرايط مختلف تغيير مي‌كند و حتي متضاد مي‌شود در حالي كه هنوز صورت واژه‌ها يكسان است.

اين اولين خطر است. معناي كلمۀ خدا، خوبي، ايمان، آزادي، تقوا در ملل و فرهنگهاي مختلف متفاوت است. نه فقط در مكانهاي مختلف بلكه در زمانهاي مختلف هم متفاوت است. مفهوم شعارها در شرايط مختلف، عوض مي‌شود ...

خطر دوم اين است كه ما از اسم‌ها و كلمات مشتركي استفاده مي‌كنيم اما غالباً معناي مورد نظر، يكسان نيست. هر كس تعريف و توصيف و تجربۀ خود را دارد ...

آنچه مورد هجوم واقع شده با يك واژه به مردم معرفي شده است؛ فرقه. و اين خطرناك است. اگر بحثهايي كه در بارۀ فرقه‌ها انجام مي‌شود دير يا زود به مذاهب بعنوان كلمۀ معادل فرقه (که در فرهنگ عمومی این تطبیق نسبی وجود دارد) كشانده شود و در آنها تعميم داده شود، اتفاق خوبي رخ نخواهد داد. اگر يك مسيحي كاتوليك فردا بيايد با استفاده از همۀ چيزهايي كه در بارۀ فرقه شنيده است، فرقۀ كاتوليك يا پروتستان يا ارتودكس را ارزيابي كند، معلوم نيست كه نتيجه چه خواهد شد. اكثر مذاهب از نظر دين شناسان، فرقه‌ها هستند حالا شايد آنها اين كلمه را دوست نداشته باشند اما در مكتوبات يا محاورات كارشناسانه با عبارت فرقه از آنها حرف مي‌زنند. مي‌گويند فرقه‌هاي اسلامي، فرقه‌هاي اهل تسنن، فرقه‌هاي شيعه، فرقه‌هاي مسيحي و ديگر فرقه‌ها. اين روزها همه به فرقه‌ها حمله مي‌كنند اما نمي‌دانند كه خود آنها هم، از بيرون يك فرقه به نظر مي‌رسند و ممكن است دشمنان از همان حرفهاي خودشان بر ضد آنها سندسازي كرده و به محكوميت شان بپردازند. افراد غيرمتخصص و غيرخبره هم وقتي با همان محك‌ها به ارزيابي مذهبي كه در آنند بپردازند، انحراف و گمراهي نزديك مي‌شود. آنوقت چه كسي مي‌خواهد اين فرد را در تنهايي گير بياورد و بگويد منظور من از فرقه، فقط فلان پديده است. چه كسي مي‌خواهد نظام مستندسازي طرف مقابل را قانع كند كه منظور ما از آن تهاجم‌ها و تخريب‌ها فقط فلان موضوع بوده است. فرضاً مي‌شود يك موج گسترده برعليه ماشينيزم افراطي كه شعار آن این است که همه چيز بايد با تكنولژي ماشيني انجام شود به راه انداخت. در اين امواج پي درپي كلمۀ ماشين مي‌شود نماد ماشينيزم افراطي و بنابراين همۀ تخريب‌ها و تهاجم‌ها با كلمۀ ماشين همراه مي‌شود. همه مي‌گويند مرگ بر ماشين و هر روز اين مرگ از همه جا شنيده مي‌شود. اما بعد از مدتي مي‌بينيد جريانهايي به كار مي‌افتند كه ما را محكوم مي‌كنند، مارا با حرفهاي خودمان محكوم مي‌كنند، تناقض يابي و تضادجويي مي‌كنند. هر بار كه تو بخواهي از يك ماشين، از تلويزيون، از تلفن، خودرو و ديگر ماشين‌ها استفاده كني، محكوم مي‌شوي و ظاهراً در تناقض قرار مي‌گيري چون مي‌گويند تو كه روز و شب مي‌گفتي مرگ بر ماشين و دلايل زيادي براي تقبيح ماشين ارائه مي‌دادی. يك روز مي‌بيني فرزند تو همان استدلال‌هاي تو را بر عليه زندگي خودش بكار گرفته و ممكن است از هر ماشيني گريزان شود وهر چه به او توضيح دهي كه منظور ما از كلمۀ ماشين چنين و چنان بود، ديگر باور نكند چون تفكر او تثبيت شده است.

2- آیا جنبه‌های دیگری هم در بارة خطرناک بودن کلمة فرقه مورد نظر شما هست؟

اولین اشتباه اولین کلمه ای بود که در این باره بکار برده شد. اینها بصورت برنامه ریزی شده ای به همة خاکریزه‌ها و خاکریزها و صخره‌ها و کوهها گفتند فرقه. اما آنچه در منطقة دید، دیده می شد عموماً شن و خاکریزه بود که به آن می گفتند کوهها. قرنهاست که کلمة فرقه در ذهن مردم معادل دین و مذهبی خاص، معنا و تثبیت شده است و برای آنکه مفهوم معادل فرقه و مذهب را از ذهن مردم، از دانش ادیان و از کلام کارشناسان حذف کنیم، قرن‌ها یا لااقل دهه‌ها طول می کشد. شاید در این کار عمدی بوده است به اینکه آنها به خاکریزه‌ها بگویند فرقه و افکار عمومی و ظرفیت اجتماعی را آماده کنند تا شاهد برخورد با خاکریزها و کوهها هم، در آینده باشند. و یا در حین تخریب روانی خاکریزه‌ها بتوانند بصورت نیمه مستقیم فرقه‌ها و مذاهب دیگر را هم تخریب روانی کنند. اما غافل یا آگاه بر اینکه هر حمله ای که با کلمة «فرقه» همراه باشد به مقاومت، واکنش و جنب و جوش متقابل کلیة مذاهب منجر خواهد شد. نمی توان بصورت توضیح زیر تصویر یا پرانتز جلوی کلمه در هزاران مرتبه ای که در سیستم تبلیغاتی اسم فرقه برده می شود ظاهر شد و توضیح داد که منظور ما از کلمة فرقه‌ها، مذاهب و ادیان دیگر نیست در حالی که هر بار که این واژه بکار برده می شود، تشکیک روانی – ذهنی را متقابلاً از طرف پتانسیل عظیم مذاهب و فرقه‌های مختلف خواهد داشت. نه فقط آنها بلکه سازمانهای بین المللی، سازمانهای مدافع حقوق بشر، سازمانهای مذهبی و دفاع از آزادی مذاهب و اندیشه‌ها نیز نیروی خود را وارد خواهند کرد. از طرفی کینه و واکنش پنهان مذاهب و فرقه‌ها نسبت به شیعة دوازده امامی بالا می رود ...

وقتی ما به خاکریزه‌ها بگوییم خاکریز، این هویت را در او شکل داده ایم. یک نفر تیروکمان دستش بود و بازی می کرد. بعد شما به او می گویی عضو یک سازمان مبارزة مسلحانه است و این را تکرار می کنی. به تدریج می بینی که هویت جدید در او شکل می گیرد، تفکرات جدید شکل می گیرد، او کم کم به مبارزی مسلح بدل می شود، یا عضو مرکزی یک سازمان می شود یا یک سازمان تأسیس می کند. وقتی به یک توهم زده ای که مدعی ارتباط با امام زمان است می گویید سرکردة فرقه و به خودش هم می گویید فرقه دارد، به او و دوسه نفری که پیرامون او هستند هویت جهت دار، راهبردی، جدید و معناداری را داده اید. حتی اگر او هم فرصت تحقق این هویت جدید را پیدا نکند، دو سه نفر اطراف او این فرصت را می یابند. همسایة او که این داستان تغییر و تبدیل هویت را می بیند هم چنین فرصتی را آزمایش خواهد کرد. اگر به مورچه بگویی مار و این را تکرار کنی، دیگر دست بردار نیست. مار می شود. اگر هم خودش دست بردارد بقیه دست بردار نیستند. بعضی از مذاهب به همین سادگی در تاریخ پدیدار شدند ...

2- همانطور كه خودتان هم اشاره داشتيد امروز به همۀ مكتبهاي مذهبي جديد مي‌گويند فرقه. آيا به نظر شما واقعاً همۀ اديان نوظهور فرقه هستند؟

اگر اين مسئله روشن باشد كه آنها يك دين جديد يا انشعابي از يك دين قديمي‌هستند شايد بتوان با احتياط كمتري از كلمۀ فرقه استفاده كرد اما به بسياري از پديده‌هاي معنوي عصر امروز نمي‌توان گفت فرقه، چون واقعاً فرقه نيستند. در كنار پديده مذهبي فرقه، پديده‌هاي ديگر هم هستند مانند جنبش‌های(جريانات) معنوي. اگر فرقه را يك سيستم تفكري بسته و تفكر چارچوبي بگيريم در كنار آن جريانهاي تفكري هم وجود دارند. تفاوت اين دو مثل تفاوت مرداب و رودخانه است. جنبش‌هاي مذهبي، فرقه نيستند چون داراي تفكر پويا هستند، و البته تفكر پويا به معناي تفكر آزاد نيست. جنبش‌ها و جريانات معنوي، يك جريان فكري اند، در آنها تفكر و تحقيق انجام مي‌شود اما تفكر در مسيرهاي معلوم، به قصدهاي معلوم و به سمت اهداف معلوم. محتواي تفكر تكراري نيست. محتوا با حفظ مركزيت و جوهرة خود، تغيير مي‌كند و جديد مي‌شود. در جريانات معنوي، تفكر، مانند فرقه، داراي دور باطل نيست اما ممکن است كاناليزه و جهت دار باشد. خطوط سبز و قرمز دارد اما الزام یا التزامی در رعایت آنها نیست ...

فرقه داراي وجه بارز تكرار است. يك انديشه بدون آنكه تغييري در ادراك و محتواي آن رخ دهد هر روز براي تو تكرار مي‌شود و تو مجبوري كه آن را بهترين ديدگاه ممكن بداني اما در جريانها و جنبش‌ها اين حالت ايستا و تكراري وجود ندارد...

3- آيا خود فرقه‌ها انواع مختلفي دارند؟

بله و اين تفاوتها از ديدگاههاي مختلف است. فرقه مي‌تواند فرقۀ مذهبي، شيطاني، سياسي، اقتصادي، عقيدتي و امنيتي باشد. و فرقه‌هاي مذهبي ممكن است تاريخي يا معاصر باشند. زمان شكل گيري آنها نزديك به زمان ظهور يك دين و در ارتباط مستقيم با آن باشد كه همين مسئله تفاوتهايي را با فرقه‌هاي مذهبي جديد بوجود مي‌آورد. برخي فرقه‌ها حذف مدارند. حذف ديگران براي آنها يك اصل ايدئولوژيك است. بنابراين اگر فرصت و امكان اش را بيابند، ديگران را حذف مي‌كنند. جنگ و غلبه در نهاد اين فرقه‌ها نهفته است و خشونت به اشكال مختلف در آنها تقديس شده است بنابراين يا در فكر حذف بقيه اند يا در حال انجام آن. در مقابل فرقه‌هاي حذف مدار، فرق مدارا مدار قرار دارند. اينها با وجودي كه همان وجه نفي را دارند و حقانيت ديگران را رد مي‌كنند و خود را بحق مي‌دانند اما اصراري بر تحميل خود و ديدگاههاي خود ندارند بنابراين در ارتباط با ساير اديان و فرقه‌ها با مدارا رفتار مي‌كنند. انحصارطلبي و خشونت براي انها جنبۀ ايدئولوژيك ندارد يا اگر دارد فراموش و منسوخ شده است. فرقه‌ها ممكن است خداگرا يا شيطان گرا باشند. با جنبه‌هاي انحرافي يا راستين.

فرقه‌ها مي‌توانند ساختاري ساده يا پيچيده داشته باشند و همين مسئله مي‌تواند نوع عملكرد و اثرات وجودي آنها را تحت تأثير خود قرار دهد. و البته ساختار و روش‌هاي آنها هميشه ثابت نيست زيرا برخي از فرقه‌ها تبديل شونده اند. در شرايط مناسب با حفظ اصول بنيادي خود تبديل به چيز ديگر مي‌شوند...

اينها كه گفته شد فقط در بارۀ فرقه‌ها صادق نيست بلكه در بارۀ بسياري از ساختارهاي ديگر هم صدق مي‌كند.

4- لطفاً در بارۀ فرقه‌هاي شيطاني توضيح دهيد.

تعريف فرقه‌هاي شيطاني هم متفاوت است. از نظر اكثر غربي‌ها هر فرقه اي كه در آن به نوعي تبليغات ضدمسيح انجام شود، يك فرقۀ شيطاني است حالا اين فرقه مي‌خواهد به يك دين متصل باشد يا در انفصال با یک دین. و اگر فرقه اي با مسيحيت سازگاري داشت، چه منشاء آن اديان آسماني باشد يا نباشد، فرقه اي شيطاني نيست...

یهودیان، بودائیان و مسلمانان هم تعاریف خاص خود را دارند. از نظر یهودیان افراطی ممکن است همة فرقه‌های اسلامی و ادیان دیگر فرقه‌های شیطانی باشند و بودائیان میزان وفاداری و تطبیق با بودا و دیدگاههای او را مد نظر قرار می دهند. از دیدگاه اسلامی این تعاریف قبض و بسط دارند. از طرفی هر پدیدة دینی و مذهبی که منشاء آن ادیان آسمانی که مذکور در قرآن است نباشد قاعدتاً یک فرقة شیطانی است و در حالت مقابل این، هر کس که با دید تساهل و تسامح نگاه می کند، هر پدیده یا جریانی که حالت غیرتوحیدی داشته، خارج از لااله الاالله بوده و گرایش به چندپرستی دارد، یک فرقة شیطانی و فاسد محسوب می شود. بین این دو دیدگاه می توانید نگاه اختصاصی فرقه‌ها را لحاظ کنید. مثلاًٌ اگر فرقه ای به شخص خاصی معتقد است هرگونه ضدیت با این شخص یا افکار او را عملی مفسدانه و شیطانی می داند. بنابراین اگر بخواهیم از دیدگاههای مختلف نگاه کنیم شاید نشود که به این راحتی تعریفی را ارائه داد که مورد قبول همة آنها باشد. حتی نمی توان گفت هر فرقه ای که شیطان را بپرستد چون بعضی از ادیان و فرق شیطان را بعنوان یک موجود واقعی، اساساً قبول ندارند و آن را جهل و توهم می دانند یا حتی شیطان مورد نظر آنها گاهی در تضاد با شیطان مورد نظر طرف مقابل است... معنای فرقة شیطانی در نظر رهبران و سیاستمداران چیزی کاملاً متفاوت است و از زوایای دیگری به آن نگاه می شود. ایران، آمریکا را شیطان بزرگ می خواند و برای این کار دلایل متعددی را ذکر می کند. آمریکا ایران، عراق و کرة شمالی را سه جریان شیطانی می خواند. غربی‌ها به همۀ گروههای مسلح غیردولتی اسلامی می گویند فرقه‌های تروریستی، و فرقه‌های تروریستی را بدترین گروههای شیطانی می دانند و گروههای اسلامی بنیادگرا غرب را مظهر جهانی شیطان می دانند...

5- ولی یک پدیدة اجتماعی شناخته شده به نام شیطان پرستی و گروههای شیطانی وجود دارد.

بله، این پدیدة اجتماعی در بعضی از جوامع وجود دارد. تو بگو در کدام فرهنگ و جامعه تا در بارة همان حرف بزنیم. این پدیدة اجتماعی مثلاً در آفریقای جنوبی و آمریکای شمالی یکسان نیست. همانطور که در برزیل و‌هائیتی معنای آن کاملاً با معنایی که در کشورهای عربی برای این پدیده وجود دارد، فرق می کند.

6- همین گروههای شیطان پرستی که در غرب معروف هستند و در ایران هم فعالیت دارند.

این گروهها بر حسب مفاهیم کتاب مقدس و انجیل، شیطان پرست و شیطانی خوانده می شوند و کلمات معلوم در کتاب مقدس، از ابتدای آن تا انتهای آن در بارة این مفهوم وجود دارد. شیطان پرستی مورد نظر معتقدین به کتاب مقدس دارای سه دورة زمانی است. قبل از موسی(ع)، بعد از ظهور مسیح و پدید آمدن کلیسا و نیز شیطان پرستی مدرن. در این تفکیک زمانی می توان مقاطع دیگری قائل شد اما ظاهراً این سه دوره کلی تر و معتبرتر است زیرا تغییرات مهم و اساسی را در هر جابجایی با خود حمل می کند.

7- به نظر شما یک پدیدة شیطانی چیست؟

دریافتم این است که هر چیزی که حالت دوری از خداوند را در انسان بوجود بیاورد شیطانی است. آنچه انسان را از پرستیدن پروردگار یگانه منحرف کند شیطانی است. حالا چه اسمش فرقة شیطانی باشد یا یک اندیشة به ظاهر مقدس و مصلحت آمیز. چیزی که انسان را از کوه یگانة لااله الاالله پایین بیندازد، شیطانی است. حالا هر ظاهری که می خواهد داشته باشد. آنچه عشق و محبت را و بخشندگی و مهربانی را، در انسان تضعیف می کند شیطانی است. هر حرکتی که انسان را به سمت نادانی پیش می برد و او را از آگاهی و دانایی بیشتر بازمی دارد شیطانی است. کسانی که پول پرستند و عملاً و نه در شعار پول را به جای خداوند می پرستند و پول عنصر تعیین کننده و نهایی زندگی آنهاست، چه بسا شیطان پرستند و خود نمی دانند. وقتی که کارهای انسان براساس هیجانات و هوس‌هاست و او می تواند غیراز این باشد و نیست، آیا او شیطان پرست نیست؟ وقتی توجه ما به خدا نباشد بلکه امور واندیشه‌هایی که ناموافق با خدا و بلکه برضد خداوند بخشنده و مهربان است ما را دربر گرفته است آیا ما می توانیم بگوییم خداپرستیم ...

انسان تمایل دارد بگوید من آن چیز بد نیستم چون آن چیز خوب هستم. بیمار نیستم بلکه کسانی بیمارند که در بیمارستان بستری شده اند. کسانی شیطان پرستند که عضو رسمی یک گروه شیطانی اند. دزد نیستم چون اگر بودم باید تا بحال مرا گرفته بودند. بت پرست هم نیستم چون هیچ مجسمه ای برای پرستش ندارم اما واقعیت جز این است. و خوشا چشمانی که شجاعت دیدن حقیقت را داشته باشد و دلی که تحمل رنج پذیرش گناهان خود را دارد.

فعلاً از مقاطع اولیه و میانی آن می گذریم چون مورد سوال شما هم نیست. مقاطعی که به ادیان اولیه، توتم پرستی و جادوگری که پیش از ظهور دین یهود و نیز پس از آن رواج داشت، و مصر باستان و فلسطین یکی از مراکز اصلی آن بود ...

در مقاطع زمانی اول و دوم چیزی به نام شیطان پرستی وجود نداشت بلکه آن پدیدة جایگزین دینی، جادوگری بود که خود به جادوی سفید و سیاه تقسیم می شد و شاخه‌های متعددی داشت...

در آخرین مرحله از مقطع سوم یعنی شیطان پرستی جدید، در اواخر قرن هجدهم فرقه ای در اروپا پدید آمد که با اندیشه‌ها و رویکردی متفاوت خود را شیطان پرستان می نامیدند. همین فرقه به گروههای مختلفی تقسیم شد. از جمله ژرمن باکسن‌ها. اینها رهبر نامرئی خود را شیطان می دانستند و صریحاً او را پرستش می کردند. بیشتر گروههای بعدی شیطان پرستی جدید از باکسن‌ها الهام گرفتند. بعد از این، گروههای شیطانی به سرعت در اروپا پدیدار شدند. نفرین شدگان، پسران شیطان، بزهای وحشی، موهاکس‌ها، پسران نیمه شب و انجمن آتش دوزخ که این آخری توسط دش وود بوجود آمد و پایگاه اصلی آن در بریتانیا بود ...

نفر بعدی آلیستر کرولی بود که همراه با افرادی مانند دیوید فورچون و آرتور مکن توانست تبلیغات گسترده ای را در زمینة شیطان پرستی راه بیندازد. جرارد گاردنر که از اعضاء فرقة شیطانی سپیدة طلایی و از دوستان کرولی بود، توانست فرقة شیطان پرستی را با اندیشه‌ها و اقتضائات قرن بیستم همسازتر کند.

از اینجا به بعد تعریف گروههای شیطان پرست همان است که درکتاب دست خودت هست. اینها را به این دلیل گفتم چون چیزی که از آن کتاب گفتی آن نویسنده منشاء شیطان پرستی امروزی را آلیستر کرولی می داند در حالی که الیستر کرولی یکی از آخرین شخصیتهای کلیدی این حوزه است. در قرن بیستم شیطان پرستان توانستند از حالت تک بعدی خارج شوند و به رشد سرطانی و پوششی خود در عرصه‌های مختلف اجتماع ادامه دهند. آنها از طریق موسیقی [مانند بعضی از موسیقی‌های راک و متال] برخی از انواع مد یا شکلهایی از ارتباط جنسی یا روابط اجتماعی حیات خود را تضمین کردند ...

8- آیا این گروهها در ایران هم فعالیت دارند؟

بله. در ایران و در همة کشورهای اسلامی، مسیحی، یهودی، هندو و بودایی. و تقریباً در همة کشورها. اما در ایران پدیده‌های بومی شیطان پرستی هم داریم که اختصاص به ایران دارد مثلاً فرقة یزیدیان را داریم که مرکز اصلی آنها در نزدیکی شهر موصل است. آنها هم رسماً ملک طاوس را که نام دیگری از شیطان است می پرستند و آیین ویژة خود را دارند. اکثر کشورها دارای شکل خاصی از شیطان پرستی هستند اما شیطان پرستی غربی به دلیل آنکه با تبلیغات خاص مدرنیزم توأم است اینها را تحت شعاع خود قرار داده است. گروههای شیطان پرستی دیگری هم در ایران هست که در سایر نقاط دنیا دیده نمی شود.

9- بهترین راه برخورد با اینها چیست؟

بهترین راه را گفتی نه راههای بهتر یا همة راهها. بهترین راه آن است که خدا را بشناسیم و بشناسانیم. اگر بتوانیم ذره ای از زیبایی و جذابیت و دوست داشتنی بودن خداوند را نشان دهیم همة این فرقه‌ها، فکر‌ها و گروهها مانند غبار هوا ناپدید می شوند


[1]- توجه مهم : در اين بحث، كلمۀ فرقه، عمدتاً به معناي جنبش‌هاي معنوي و مذهبي نوظهور و با اصطلاحاً، اديان جديد، مورد توجه قرار گرفته است.

 

Leave a comment

Make sure you enter the (*) required information where indicated. HTML code is not allowed.