Print this page

حديث هفتاد و سه فرقه

علي رباني گلپايگاني

در كتب حديث از طريق شيعه و اهل سنت روايت‏شده است كه امت موسى پس از او به هفتاد و يك فرقه و امت عيسى پس از وى به هفتاد و دو فرقه تقسيم شدند، و پس از من امتم به هفتاد و سه فرقه تقسيم خواهد شد كه تنها يك فرقه اهل نجات خواهد بود، چنانكه از فرقه‏هاى هر يك از دو امت موسى و عيسى نيز تنها يك فرقه اهل نجات بود. (1)

1- سند حديث

عده‏اى از محققان اسلامى حديث مزبور را از نظر سند قابل اعتماد ندانسته و آن را نپذيرفته‏اند، كه ابن حزم از آن جمله است. عده‏اى از آنان نيز آن را مسكوت گذاشته و

نفيا و اثباتا درباره آن سخنى نگفته‏اند كه ابو الحسن اشعرى و فخر الدين رازى از اين دسته‏اند. و گروه سوم كسانى‏اند كه آن را پذيرفته و در صدد شمارش فرقه‏هاى هفتاد و سه‏گانه و تعيين فرقه ناجيه برآمده‏اند. (2)

با اين حال شايد بتوان كثرت نقل و استفاضه حديث در كتب شيعه و اهل سنت را دليل بر درستى حديث از نظر سند دانست. (3) بدين جهت‏بايد به بررسى مفاد و مدلول آن پرداخت كه با دو بحث‏بعدى روشن خواهد شد.

2- كدام فرقه‏ها و در چه وقت؟

نخستين سؤالى كه در مورد مدلول حديث مزبور مطرح مى‏شود اين است كه مقصود از فرق هفتاد و سه‏گانه كدام يك از فرقه‏هاى اسلامى است؟اگر مقصود فرق اصلى و محورى است، تعداد آن‏ها كمتر از هفتاد و سه فرقه است، و اگر مقصود انشعابات و شاخه‏هايى است كه از هر يك از فرق محورى پديد آمده است، تعداد آنها بيش از هفتاد و سه فرقه است.

به اين سؤال، پاسخهاى گوناگونى داده شده است كه دو نمونه را يادآور مى‏شويم: الف- مقصود از رقم هفتاد و سه تعداد حقيقى فرق اسلامى نيست، بلكه اين رقم كنايه از فزونى فرقه‏هايى است كه پس از پيامبر اكرم صلى الله عليه و آله در جهان اسلام پديد آمده است. همان گونه كه مقصود از رقم هفتاد در آيه 80 سوره توبه (4) اين است كه منافقين هرگز مورد مغفرت الهى قرار نخواهند گرفت، و معنى حقيقى آن مقصود نيست.

ولى سياق روايت كه نخست تعداد فرقه‏هاى يهود و نصارى را با رقمهاى 71 و 72 نام مى‏برد، آنگاه رقم 73 را درباره فرقه‏هاى امت اسلامى يادآور مى‏شود، با چنين توجيهى سازگار نيست. (5)

ب- آنچه مؤلفان ملل و نحل را در تطبيق اين حديث‏بر فرق اسلامى دچار اشكال كرده اين است كه از آنان خواسته‏اند حديث را بر فرقه‏هايى كه قبل از آنان، يعنى حدود سه قرن اول اسلامى، پديد آمده است منطبق سازند، در حالى كه حديث از پيدايش افتراق در امت اسلامى سخن مى‏گويد، و زمان آن را تعيين نكرده است. بنابر اين ممكن است رقم ياد شده در حديث در طول حيات امت اسلامى تحقق يابد، بدين صورت كه در هر قرن يا عصرى فرقه‏اى ظاهر گردد، آنگاه در همان فرقه دسته‏بندى‏ها و انشعاباتى پديد آيد، و در نتيجه 73 فرقه اصلى و محورى پديدار گردد، و هر يك داراى شاخه‏هايى باشد، زيرا هر گاه حديث از نظر سند پذيرفته شود و از پيامبر اكرم صلى الله عليه و آله صادر شده باشد، قطعا واقع خواهد شد و فرضيه مزبور مى‏تواند توجيه معقولى براى آن به شمار آيد، هر چند تعيين مصداق و بازشناسى فرقه‏هاى اصلى از متفرعات و شاخه‏هاى آنها به صورت قطعى امكان‏پذير نباشد. (6)

3- فرقه ناجيه كدام است؟

در اكثر نقلهاى حديث هفتاد و سه فرقه، يك فرقه اهل نجات و بقيه اهل دوزخ شناخته شده است. اين مطلب سبب طرح بحث ديگرى درباره مفاد حديث‏شده و آن اينكه فرقه ناجيه كدام است؟در پاره‏اى احاديث‏براى فرقه ناجيه دو نشانه زير بيان شده است:

الف: الجماعة: مقصود از كلمه جماعت، يا جميع مسلمانان است (7) در مقابل يهود و نصارى و مذاهب غير اسلامى، و يا اكثريت مسلمانان است در مقابل اقليت. ولى هيچ يك از آن دو پذيرفتنى نيست، زيرا لازمه فرض نخست اين است كه همه مسلمانان اهل نجاتند، و اين مطلب با متن حديث تعارض دارد. و فرض دوم نيز صحيح نيست، زيرا اكثريت‏به خودى خود دليل بر حقانيت نخواهد بود، بلكه در طول تاريخ پيوسته جريان برعكس بوده است. يعنى مخالفان پيامبران اكثريت را تشكيل مى‏داده‏اند. چنانكه قرآن كريم نيز اكثريت افراد را گرفتار انحراف مى‏داند و خطاب به پيامبر اكرم مى‏فرمايد:

«و ما اكثر الناس و لو حرصت‏بمؤمنين‏» . (8)

و باز مى‏فرمايد:

«و ما يؤمن اكثرهم بالله الا و هم مشركون‏» . (9)

و عبارتهاى «و لكن اكثر الناس لا يعلمون‏» (10)

و

«قليل من عبادى الشكور» (11)

و نظاير آن نيز گوياى اين مدعاست.

گذشته از اين مقياس اكثريت، در عمل نيز با مشكل مواجه خواهد بود، زيرا در طول تاريخ مذاهب و فرق، اكثريت و اقليت داراى نوسان بوده است.

ب: ما انا عليه و اصحابى (روش من و يارانم) : اين تعبير بر چيزى جز آيين و شريعت اسلامى دلالت نمى‏كند، در اين صورت نمى‏تواند مقياس شناخت فرقه ناجيه باشد، زيرا هر فرقه‏اى روش خود را مطابق شريعت اسلام و سنت پيامبر گرامى صلى الله عليه و آله و سلم مى‏داند. چنانكه صاحب المنار مى‏گويد:

«تاكنون فرقه ناجيه، يعنى فرقه‏اى كه بر روش پيامبر و اصحاب او عمل كند، روشن نشده است، زيرا هر يك از فرقه‏هاى اسلامى روش خود را مطابق روش پيامبر صلى الله عليه و آله و سلم و اصحاب مى‏داند» . (12)

حديث‏سفينه و راه نجات

در احاديثى كه از طريق شيعه و اهل سنت از پيامبر اكرم صلى الله عليه و آله و سلم روايت‏شده، اهل بيت آن حضرت به عنوان كشتى نجات شناخته شده است، چنانكه حاكم در كتاب مستدرك از ابو ذر روايت كرده است كه در حالى كه دست در خانه كعبه آويخته بود مى‏گفت از پيامبر صلى الله عليه و آله و سلم شنيدم كه مى‏فرمود:

«ان مثل اهل بيتى فيكم، مثل سفينة نوح من قومه، من ركبها نجا و من تخلف عنها غرق‏» . (13)

موقعيت اهل بيت من در ميان شما همانند موقعيت كشتى نوح در ميان قوم او است، كه هر كس بر آن سوار شد نجات يافت، و هر كس از آن روى برتافت، غرق گرديد.

ابن حجر در معناى حديث چنين گفته است:

«وجه تشبيه اهل بيت پيامبر صلى الله عليه و آله و سلم به كشتى نوح اين است كه هركس آنان را دوست‏بدارد و آنان را بزرگ بشمارد و از هدايت دانشمندان اهل يت‏بهره‏مند گردد، از تاريكى مخالفت‏با حق نجات خواهد يافت، و هر كس از آنان روى برتابد، در درياى كفران نعمت الهى غرق و در ورطه طغيان هلاك مى‏شود» . (14)

حديث ثقلين و طريق نجات

گذشته از حديث‏سفينه، حديث ثقلين نيز كه از روايات متواتر اسلامى است، طريق نجات را روشن مى‏سازد، و آن پيروى از عترت و اهل بيت پيامبر اكرم صلى الله عليه و آله و سلم است. و جالب اين است كه يكى از علماى اهل سنت‏به نام الحافظ حسن بن محمد صمغانى (متوفاى 650 ه ق) در كتاب خود به نام «الشمس المنيرة‏» پس از نقل حديث افتراق امت نقل كرده است كه مسلمانان از پيامبر اكرم صلى الله عليه و آله و سلم خواستند تا فرقه ناجيه را به آنان معرفى كند تا از آنها پيروى كنند. پيامبر صلى الله عليه و آله فرمود:

«انى تارك فيكم الثقلين ما ان تمسكتم به لن تضلوا من بعدى ابدا، كتاب الله و عترتى اهل بيتي، ان اللطيف الخبير نبانى انهما لن يفترقا حتى يردا على الحوض‏» . (15)

پى‏نوشت‏ها:

1- جهت آگاهى از مصادر حديث‏به كتاب بحوث فى الملل و النحل، ج 1، ص 21- 24 و 38- 39 رجوع شود.

2- الفرق بين الفرق، ص 6، مقدمه محمد محى الدين محقق كتاب.

3- بحوث فى الملل و النحل، ج 1، ص 23.

4- «ان تستغفر لهم سبعين مرة فلن يغفر الله لهم. »

5- بحوث فى الملل و النحل، ج 1، ص 35.

6- مقدمه الفرق بين الفرق، ص 7.

7- چنانكه شهرستانى جماعت را به اتفاق مردم بر شريعت و سنت تفسير كرده است. (ملل و نحل، ج 1، ص 38- 39) .

8- يوسف / 103.

9- همان، 106.

10- همان، 21.

11- سبا / 13.

12- المنار، ج 8، ص 221- 222.

13- المستدرك على الصحيحين، ج 3، ص 151.

14- بحوث فى الملل و النحل، ج 1، ص 32.

15- همان، ص 32 - 33.

منبع: http://www.hawzah.net/Per/E/FerDefa.asp?URL=Start/FerStart.htm