تمثیل خواستگاری و راه حل فرقه‌ها

استخراج از گفتگو با استاد الیاس رام الله

فرض کن که شرایط خاصی بوجود آمده و تو می خواهی از بین چند نفر یکی را برای زندگی و سرنوشتت انتخاب کنی. چهار نفر در اتاق اند. وقتی وارد می شوی زیبایی‌ها و ارزش‌هایی را در هر یک از آنها می بینی اما هر چهار نفر نقص‌های متعددی دارند. پدر و مادر هر کدام شروع به تبلیغ در بارة آنها می کنند.

ذهن تو آشفته می شود. یک بار می گویی این و بعد می گویی آن. سرت گیج می رود و دچار خطای دید می شوی، انتخاب می‌کنی و پشیمان می شوی.

این وضعیت اکثر مردم و جوانان امروز ایران و جهان است در مواجهه با اندیشه‌های گوناگون و فرقه‌های مختلف. حالا یک نفر می خواهد بیاید مسئله را حل کند. وارد اتاق می شود، تو را کتک می زند و تهدید می کند. می گوید آنها را انتخاب نکن، از آنها دست بکش، آنها به درد تو نمی خورند و بر ضد تو هستند. فشار می آورد، کتک می زند و تهدید می کند و در لابلای اینها حرفهای خودش را تکرار می کند. می رود و بین تو و آن دختران حائل می شود تا آنها را نبینی، با دست روی چشم ات را می گیرد. حتی به دختران حمله ور می شود و آنها را هم کتک می زند. نتیجة کار او چیست؟ خلق الانسان هلوعاً. او تو را حریص و مشتاق می کند. تو پشیمان نمی شوی بلکه بسیار بیشتر از گذشته مشتاق می‌شوی. خود را در یک میدان مبارزه می یابی و هویت جدیدی در تو شکل می گیرد. هویت مبارز. تهدیدات به تحریکات منجر و به قوة محرکة تو بدل می شوند. او هر چه بیشتر به تو فشار می آورد، عزم تو راسخ تر می شود.

این اتفاقی است که برای اکثر فرقه‌ها در طول تاریخ رخ داد. برخورد خشن به استحکام و حرص و اشتیاق آنها منجر شد و بسیاری از مذاهب و حتی ادیان با تکیه بر این قوة محرکه پدیدار شدند و در جهان ریشه گرفتند.

و این همان اتفاقی است که امروز در ایران رخ داده است. اگر خیلی کتک بخوری شاید بگویی باشد اما این باشد پر از نباشد است، این تقیه است و تقیه، مسئله را پیچیده می کند. تو را می گیرند و زندان می برند اما در تمام مدت زندان تو در حال پرورش دادن حریصانه و مشتاقانه و متراکم همان تصوراتی هستی که پیش از این داشتی و شاید چند قدم جلوتر و در همان جا مسئله حل می شد.

حالا داستان را طور دیگری بنویس. حکیمی خردمند و دانایی کارآزموده وارد اتاق می شود. او در کنار تو می نشیند. تو را کاملاً مشاهده می کند و شناخت خود را از تو و رفتارهایت کامل می کند. او به تو نمی گوید که از این‌ها صرف نظر کن. امکانات و وسایلی را که در اختیارش هست بیهوده هدر نمی دهد که بر ضد آن چهار نفر تبلیغ کند چون می داند که واکنش تو احتمالاً متضاد خواهد بود. او هم زیبایی‌ها و ارزش‌های احتمالی آن چهار نفر را می بیند و قبول دارد اما نقص‌هایشان را هم بوضوح و تا اعماق مشاهده می کند. راه حل او ساده است. برای آنکه تو را منصرف کند، پرده‌ها را کنار می زند و تو موجودی زیبا و کامل را می بینی. همین کافیست. دیگر احتیاجی به تبلیغ و ضدتبلیغ ندارد. امکانات خاصی نمی خواهد. طرح‌های پلیسی و امنیتی نمی خواهد. جنگ و برخورد نمی خواهد. تو چیزی حقیقی را در کنار چیزهای مجازی می بینی. واین همان اتفاقی است که در ایران نیفتاده. این، روش مطلوب است. برای تعطیل کردن اندیشه‌های انحرافی، کافیست اندیشة حقیقی را عرضه کنید. برای انحلال فرقه‌های انحرافی، اسلام را در چهرة زیبا و جذاب خود، باید عرضه کرد. اگر خدای حقیقی را نشان بدهیم همة خدایان دروغین محو می شوند. اگر جوانان، رسول خدا(ص) را به تناسب این عصر بشناسند، اگر رسول خدا(ص) را طوری بشناسند که پاسخ سوالات امروز آنها باشد، رهبران فِرَق محو می شوند. اگر خدا را، قرآن را، اسلام حقیقی، زنده و پویا را و ائمة هدی(س) را بشناسند، متناسب با این عصر بشناسند، دیگر کسی نیست که بر ضد او تبلیغ کنیم. فرقه‌های انحرافی یا خودشان از میدان فرار می کنند یا اگر بمانند در وضعیت مسخره و متناقضی بسر خواهند برد که این بدتر از فرار کردن است.

Leave a comment

Make sure you enter the (*) required information where indicated. HTML code is not allowed.